مصطفی پلاکش را با پلاک مسعود مقایسه میکرد
او ادامه میدهد: مصطفی دفعه اولی که رفت سوریه، جانباز شد. خیلی هم مجروحیتش زیاد بود. پلاکش را برای من فرستاد گفت: «به پلاک من و مسعود نگاه کن ببین چه فرقی با هم دارند؟» نگاه کردم و دیدم برای مصطفی 8 هزار است و برای مسعود ظاهرا 8 هزار و 450 گفتم: «مصطفی جان 450 تا از مسعود عقبی حالا حالاها باید بدوی تا به مسعود برسی.» گفت: «کلاه سرم رفته. گفتم عدد رُند برمیدارم و زودتر میرسم اما از مسعود عقب ماندم.» الحمدلله بالاخره هم به آرزویش رسید. البته هرچند آرزویش شهادت بود اما هدفش دفاع از ولایت بود. زمینه سازی ظهور بود.
ثبت دیدگاه