خانم! دامن شما سبز میشه
تازه ازدواج کرده بودیم که یک شب خواب دیدم صدایی دو مرتبه گفت: «خانم! دامن شما سبز میشه»، بار سوم همان صدا آمد که: «خانم! شنیدی؟ میگوییم دامنت سبز میشه» چند وقت بعد یعنی حدود یکسال بعد هفت ماه بود که فرزند اولمان را باردار شده بودم که همان خانم ملکی آمد خانه ما و گفت: «فرزندت پسر است، من خواب دیدم بچهای را به من دادند، پرسیدم این بچه کیه؟ گفتند: بچه حبیب آقا، اسمش هم عبدالله است» به احترام خانم ملکی اسم اولین پسرمان که همین شهید باشد عبدالله شد.
ثبت دیدگاه