خاطره ای از قول برادر
سال ٦٢ حاجی فرمانده سپاه لار شده بود و من هم در لشکر ١٩ فجر مشغول خدمت بودم .
قرار بود در منطقه طلاییه عملیات ( خیبر ) بکنیم .
در منطقه حضور داشتم که ناگهان حاجی را با لباس سپاه دیدم .
گفتم عبدالله : شما اینجا چکار می کنید ؟ شما که حکم ندارید ....
خیلی با او صحبت کردم که شما مسئولیتی در اینجا نداری ( عضو لشکر نیستی) و نباید در عملیات شرکت کنی.
گفت : من فرمانده سپاه هستم و خودم برای خودم حکم حضور در اینجا را صادر کرده ام و امشب در عملیات شرکت خواهم کرد .
هر کاری کردم نتوانستم او را مجاب کنم که در عملیات شرکت نکند در عملیات شرکت کرد و حدود ساعت ٥ صبح هم در همین عملیات مجروح شد .
ثبت دیدگاه