شناسه: 340963

سیزده بدر

یک بار سیزده بدر به باغی رفته بودیم. در یک باغ پرنده‌ای کوچک از لانه‌اش در بالای درخت پایین افتاده بود. درخت خیلی بلند بود. محمد پرنده را دستش گرفت تا داخل لانه‌اش بگذارد. به محمد گفتم چکار می‌کنی؟ گفت می‌خواهم ببرمش تا مادرش نگران نشود. ما را چند ساعت در آن باغ نگه داشت تا مطمئن شود مادر پرنده می‌آید یا نه.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه