ماکت جبهه در کشوی کمد شهید
علی امرایی حسینی بود و عاقبت نیز عاشورایی به شهادت رسید. به گفته پدر شهید: «علی در نوجوانی یکی از کشوهای کمد اتاقش را مثل جبهه درست کرده بود. خاک مناطق عملیاتی جنوب و کربلا را با هم آمیخته بود و داخل کشو را مثل جبهه درست کرده بود. سنگر و خاکریز و از این چیزها... آن قدر که به شهدا علاقه داشت، هر وقت کمدش را باز میکردی، روی درش عکس شهید زمانی قرار داده شده بود و بعد به این ماکت داخل کشو میرسیدی. از نوجوانی فکر و ذکرش شهدا بود و عاقبت خودش هم یکی از آنها شد.»
نزدیکی مزار پنج شهید گمنام در فرهنگسرای ولای میدان نماز به خانه شهید علی امرایی باعث شده بود تا او خیلی وقتها مهمان زیارتگاه این شهدا بشود و به آنها سر بزند اما علی نقشه هایی هم برای خارج کردن این پنج شهید از گمنامی و مظلومیت داشت. پدرش میگوید: «علی میگفت میخواهم کاری کنم این شهدا نه تنها در این منطقه بلکه در کل شهر ری شناخته شوند. بنابراین برنامه خواندن زیارت آلیاسین در روز جمعه را چید و هر جمعه این مراسم را همراه با بسیجیهای محله اجرا میکرد. آن قدر این کار را ادامه دادند که رفته رفته آوازه مراسمشان در کل شهرری پیچید.»
ثبت دیدگاه