شناسه: 341000

دوچرخه آسمانی

رفته رفته که ماجرای فعالیت‌های خیرانه علی امرایی باز می‌شود، خوب درک می‌کنیم چرا باید از میان مدعیان زمانه، جوانانی چون علی امرایی لایق شهادت شوند. غلامرضا امرایی پدر شهید، در ادامه ماجرای دوچرخه آسمانی را برای‌مان بازگو می‌کند: «چند روز مانده بود به چهلم علی که تلفن خانه زنگ خورد و با علی کار داشتند؟ از قرار به جلسه‌ای در تهرانپارس دعوت بود. گفتیم شهید شده و از شنیدن این خبر خیلی تعجب کردند. آدرس‌مان را گرفتند و یکی دو روز بعدش یک پسر و یک دختر همراه خانواده‌های‌شان به خانه ما آمدند. تازه آنجا متوجه شدیم که علی سرپرستی آن دو کودک و چند کودک دیگر را برعهده داشت.

در بین صحبت‌های مسئولان خیریه‌ای که علی هم عضو بودش فهمیدم پسرم از خیلی وقت پیش عضو این مؤسسه خیریه بوده و حتی در مقطعی از او با عنوان کم‌سن‌ترین خیر تقدیر شده بود. در میان خانواده‌هایی که آمده بودند یک کودک 9 ساله به نام علی‌اصغر بود که شهید امرایی از شش ماهگی او را تحت سرپرستی خود قرار داده بود. علی‌اصغر می‌گفت یک بار علی‌آقا به من گفت دعا کن شهید بشوم تا برایت یک دوچرخه بخرم. علی‌اصغر هم گفته بود عمو اگر تو شهید شدی چطور برایم دوچرخه می‌خری؟ شهید در جوابش گفته بود برایت یک دوچرخه آسمانی می‌خرم. بعد از برگزاری چهلم علی، ما از طرف پسرم دوچرخه‌ای برای علی‌اصغر خریدیم.»

به گفته پدر شهید، علی امرایی در دوران تحصیلش به دلیل نقاشی و دستخط خوبی که داشت، دیوارنویسی‌های مدرسه را برعهده می‌گرفته و با اجاره بوفه مدرسه و جمع کردن پول‌هایش، از نوجوانی کارهای خیر انجام می‌داده است طوری که وقتی سرپرستی یک خانواده پنج نفره را از طرف کمیته امداد برعهده می‌گیرد، اعضای آن خانواده با دیدن علی می‌گویند: این پسر نوجوان می‌خواهد سرپرست ما باشد؟‌ علی آن وقت تنها 17 سال داشت. اما زندگی آن خانواده را تغییر داده و حتی محل زندگی‌شان را از محیطی ناامن به یکی از محلات آرام تغییر داده بود.
 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه