شناسه: 341042

اولین اعزام

سال 1392، دفعه اولی که احسان می خواست برود به ماموریت سوریه، خیلی بی قراری می کردم. حتی به او گفتم: «تو رو خدا نرو. اصلا این همه جوان چرا شما؟» احسان گفت: «این چه حرفیه خانمی؟ دارند به حرم حضرت زینب جسارت می کنن. روت می شه اون دنیا سرت رو جلوی امام حسین «ع »، بالا بگیری؟ «خیلی سعی کردم که هر جوری هست کاری کنم نرود.  اما وقتی احسان این حرف را زد، دلم نرم شد. گفتم: «برو اشکال نداره. »

 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه