شناسه: 341046

همسر نمونه

احسان عادت داشت  وقتی با من صحبت می کرد دست هایم را می گرفت. یا مثلا کنار هم روی مبل نشسته بودیم و داشتیم تلوزیون نگاه می کردیم. یک دفعه دستم را می گرفت و توی دست هایش فشار می داد و می خندید. همه این پنج سال را ما درست با همان شور و عشق اول زندگی گذراندیم.

 

گاهی پیش می آمد غذا سوخته و یا شور شده بود. ولی فرق نمی کرد و باز هم تشکر می کرد. به او می گفتم: «اینکه خیلی شور شده، ببخشید.» می گفت: «نه دستپخت خانومی من خیلی هم خوبه.» من در کنارش آرامش واقعی را تجربه کردم و او هم همیشه به من می گفت: « آرامش زندگی ام.» واقعا چه چیزی بالاتر از اینکه در کنار همسرت احساس آرامش داشته باشی و او هم تو را آرامش زندگی اش بداند. 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه