خبر شهادت
شب شهادت احسان چه شبی بود آن شب. شب وداع، آخرین روز دیدن روی ماه احسان. در همه آن ساعات فقط بی تاب دیدن دوباره اش بودم. آن هم تنها، بدون بودن آن همه جمعیت. امید حس و حالم را خوب می دانست، صدایم زد و گفت: «فردا صبح بعد از نماز، بدون اینکه کسی متوجه بشه، آماده باش میام دنبالت بریم امامزاده. فقط یادت باشه کفن احسان رو هم همراهت بیار
ثبت دیدگاه