موتورم را بفروشید
امیرعلی دربارهی کارهایی که میکرد خیلی حرف نمیزد و کسی هم نمیدانست که او حقوقش را خرج نیازمندان میکند. تنها دارایی امیرعلی یک موتور بود که آن را هم با قرض خریده بود. وقتی هم رفت به مادرش سفارش کرد اگر برنگشتم آن را بفروشید و بدهیهای مرا بدهید.
ثبت دیدگاه