شناسه: 341124

دیدار شهید با مقام معظم رهبری

سال 83 مهدی خلبان هلی کوپتر بود. حضرت آقا می روند برای بازدید و چند سئوال فنی و تخصصی از مهدی می کنند. مهدی میگفت اطلاعاتشان خیلی بالاست. گفت: می خواهی تو هم بروی دیدار حضرت آقا؟! شاید ما را ببرند. گفتم دلت را خوش نکن. دوست داشت ما را ببرد پیش حضرت آقا و برد تا به آخرین قولش عمل کرده باشد.

آبان ماه امسال جمعی از خانواده های شهدای مدافع حرم با مقام معظم رهبری دیدار می کنند که شما نیز یکی از حاضران این جلسه بودید. از حال و هوای آن دیدار بفرمایید.

8-9 خانواده بودیم. پدر و مادر و همسر و فرزندان شهدا. قبل از دیدار، مدام فکر میکردم چه بگویم. کلی حرف داشتم و نمی توانستم خلاصه شان کنم اما به محض این که حضرت آقا را دیدم حرف هایم تموم شد. هیچ ناگفته ای نمانده بود دیدن شان همه چیز بود. نماز که خواندیم سیراب شدم. انگار برای چندین سال برای تمام عمرم انرژی گرفته بودم. فکر میکردم دیگر هیچ چیز سختی وجود ندارد.

فضای بیت آرامش خاصی داشت چایی تعارف کردند.بچه ها باذوق میگفتند چقدر چایی اش خوشمزه است همه چیز خاص بود بعد از نماز حضرت آقا از کنار صف ها رد شدند. محمدامین اولین بچه ایستاده بود حضرت آقا دست بر سرش کشیدند ذوق کرده بود به امیرعباس گفت کاش می آمدی دست آقا یه بوی خوبی می داد. پیرها از آقا انگشتر گرفتند آقا تمام بچه هارو بوسیدند.

نوبت ما که شد مادرشوهرم یک ربعی صحبت کردند و تقریبا به جای همه ما حرف زدند. دیگران با نگاه شان می گفتند خب کافی است چه قدر حرف می زند. ولی آقا با دقت گوش می دادند. حوصله میکردند انگار کاری به جز گوش دادن به درددل های یک مادر شهید ندارند.

 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه