شناسه: 341133

شهید زاهدپور عشق شهادت را در سرش می‌پروراند

محمدجعفر یحیی‌نژاد یکی از دوستان و همرزمان شهید زاهدپور در هشت سال دفاع مقدس است که وی در خصوص این شهید والامقام اینگونه نقل می‌کند: شهید را از کوچکی می‌شناختم اما از 10 سال گذشته رفت و آمد خانوادگی با شهید داشتم.

شهید از همان دوران نوجوانی فردی فعال و پرانرژی بود؛ بعد از عملیات کربلای یک بود که در گردان، چندین موتورسیکلتی داشتیم که دچار مشکل شده بود و چند موتور دیگر وجود داشت که از گذشته به دلیل نقص فنی قابل استفاده نبود و نیاز به تعمیر داشت.

به خاطر دارم یکی از فرماندهان گردان می‌گفت کسی هست که بتواند این موتورها را تعمیر کند و من گفتم که کسی را می‌شناسم که می‌تواند این کار را انجام دهد.

من و شهید زاهدپور آن زمان 14 یا 15 سال داشتیم و وقتی فرمانده ما اسماعیل(شهید زاهدپور) را دید، تعجب کرد و از او پرسید که شما می‌خواهی موتور تعمیر کنی؟ و اسماعیل گفت مگر اشکالی دارد؟،من از کودکی در تعمیرگاه کار کردم و می‌توانم موتورها را تعمیر کنم و در زمان کوتاهی تمامی موتورهایی که غیرقابل استفاده نبود را تعمیر کرد و در گردان استفاده شد.

شهید زاهدپور در دستگیری از فقرا بسیار پیش‌قدم بود؛ ما یک انجمن خیریه‌ای داریم که شهید زاهدپور مدیرعامل خیریه ما بود و با توجه به ارتباط هماهنگی که با اداره بهزیستی شهرستان گرگان داشتیم، طرح توزیع اقلام و کالا را برای کودکان نیازمند اجرایی کردیم که شهیدزاهدپور با اشتیاق و توان کامل خودش بسته بندی کالا انجام می‌داد و حتی در توزیع بسته‌ها مستقیم وارد می‌شد.

وی در پاسخ به این سوال که آیا شما از ماموریت‌هایی که می‌رفت مطلع بودید یا خیر؟، گفت: در ماموریت سوریه که می‌خواست برود، چند باری با من صحبت کرد و من به شهید می‌گفتم که شما دینتان را ادا کرده‌اید و در دفاع مقدس حضور داشتید و جانباز هستید و رفتن برای شما دشوار است.

اما شهید با توجه به اینکه ورزشکار بود گفت که قدرت بدنی خوبی دارم و می‌توانم اعزام شوم؛ خاطرم هست که چندین بار به فرمانده تیپ یکم سپاه نینوا درخواست رفتن به سوریه را داده بود و اصرار زیادی برای رفتن داشت.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه