دو خواستهای که کنار سفره عقد مطرح شد
از همان ابتدا که خطبه عقد خوانده شد وقتی با شهید ذورقی همصحبت شدیم سه مسأله را با من مطرح کردند.ابتدا به خاطر اینکه به در خواست ازدواجشان پاسخ مثبت دادهام از من تشکر کردند و بعد دو درخواستی که از بنده داشتند را مطرح کردند.اولین درخواست ایشان دعا برای شهادت بود، ایشان معتقد بودند شهادت بالاترین رتبه و مقامی است که خداوند به بندگان مخلص خود عطا میکند.فکرمیکنم منظورش از دعا کردن برای شهادت این بود که به آن درجه از اخلاص و تقوا برسند که مزد آن اخلاص شهادت باشد.
درخواست دیگری که پس از عقد مطرح کردند مدارا کردن با مادرش بود. به من گفت: « اگر روزی مادرم ناراحت بود و در ناراحتی و عصبانیت حرفی به شما زد شما تندی و رفتاری که مقابله بهمثل باشد، نداشته باش اما ناراحتی، کدورت و تلافی رفتار مادرم را با من جبران کن.در واقع میخواست مرا متوجه این مسأله کند که چقدر احترام به مادر واجب است و همینطور به من بگوید که چقدر مادر برایش عزیز است.
در آن زمان هر دو خواستهاش را پذیرفتم به خصوص در مورد احترام به مادرش، به ایشان قول دادم که خیالت راحت باشد هیچ زمان چنین مسألهای ایجاد نمیشود، اصلا در شأن خودم نمیبینم که به مادرت جسارتی داشته باشم.از همان لحظه کنار سفره عقد متوجه شدم که ایشان آدم این دنیا نیست یعنی از دلبستگیها و علاقههایشان راحت میشد متوجه شد که به این دنیا تعلق ندارد همان جا بود که بند دلم کنده شد.
ثبت دیدگاه