شناسه: 341272

آبگوشت بدون نان!

یک روز فاطمه خانم آبگوشت بار گذاشته بود. غذا از سر صبح، ریز ریز قل زده بود و سر ظهر آمادۀ خوردن بود که حاج احمد رفت تا با نان سنگک داغ، بساط ناهار دلچسبشان را تکمیل کند.

اما هرچه منتظرش شدند، نیامد!

آن روز آبگوشت بدون نان ماند!

حاج احمد که دنبال نان رفته بود، با دیدن اتوبوس‌هایی که داوطلبان را به جبهه می‌برد، برای همیشه رفتن دنبال نان را رها کرد و رفت دنبال دین. او برای یاری دین خدا، آنقدر آماده بود که بی مقدمه سوار همان اتوبوس ها شد و مسیر زندگی اش را به میدان جنگ و جهاد تغییر داد.

آری حاج احمد از همان روز رفت به استقبال سرنوشتی سرخ…

 

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه