شناسه: 341277

ما می‌آییم

ارتباط حاج احمد غلامی با همه خوب بود.

بعضی از دوستان و همرزمانی که به دلایلی از جمع، فاصله گرفته‌اند را فقط حاج احمد بود که قِلِقشان دستش بود.

یکبار به یکی از همانها گفت: فلان روز بلند شو بیا، بقیه بچه ها هم هستند.

او مثل گذشته نپذیرفت و بهانه آورد.

حاج احمد هم گفت: اشکالی ندارد! پس ما می آییم! نترس! ۵۰-۴۰ نفر هم بیشتر نیستیم!

او هم با خنده گفت: نه! آمدم آمدم!

به روایتِ برادر اسدی

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه