فرمانده آچار به دست
فرهاد در کارهای فنی استاد بود. جعبه ابزارش کامل بود. هرجا که میرفت کافی بود بفهمد یکی از لوازم خانه خراب است، سریع آستینها را بالا میزد و شکی از همرزمانش تعریف میکرد در سروع میکرد به تعمیرات، هنرش هنوز هم در خانه همه فامیل قابل مشاهده است. یوریه یک روز دستشویی فرنگی مقر خراب شد، نیروها کلافه شده بودند، فرهاد دست به کار شد و سیفون فاضلاب را باز کرد و بعد از کلی تلاش، یک لیف حمام از داخل سیفون خارج کرد و لوله باز شد. رفیقش میگفت من را صدا زد و به شوخی گفت: فلانی حالا حال میده با این لیف بری حمام…! روحیه خاکی و بیآلایش فرهاد حتی نیروهای سوری را هم متعجب کرده بود. فرماندهای آچار به دست که توالت نیروهایش را تعمیر میکرد.
ثبت دیدگاه