شناسه: 341413

بی تاب شهادت

فرمانده­اش هر چه به او می­گفت شما بچه های کوچک دارید، نروید، قبول نمی­کرد، او می گفت: غیر ممکن است که نروم، باید بروم و انتقام حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) را بگیرم، حتی وقتی می­خواست به ابوموسی برود، خودش پرونده­اش را از مدرسه گرفت.

وی با بیان اینکه او 13 روز در سوریه ماند و بعد به شهادت رسید، اظهار کرد: او در طول مدتی که در سوریه بود هر روز برای مادر و خواهر و برادرش زنگ می­زد، ولی از آن شب که خواب دیدم دیگر تماس نگرفت، بعد که نگران شده و جویای حال حبیب شدم به من گفتند که حمله شده و آنها صدمه دیده­اند.

پدر شهید روحی افزود: او قبل از رفتن به سوریه، یک هفته به مرخصی آمده بود، حال و هوای دیگری داشت، مادرش را به بازار برده و برایش خرید کرده بود، مادرش گفت: نکند سوریه هم می­خواهی بروی که ایشان انکار کرد.

وی گفت: بعد از شهادتش دوستانش گریه می­­کردند و می­گفتند: او همه شب نماز شب می­خواند، ما به او می­گفتیم بیا کمی بخواب اما او جواب می­داد که من عادت کرده­ام.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه