بی تاب شهادت
فرماندهاش هر چه به او میگفت شما بچه های کوچک دارید، نروید، قبول نمیکرد، او می گفت: غیر ممکن است که نروم، باید بروم و انتقام حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) را بگیرم، حتی وقتی میخواست به ابوموسی برود، خودش پروندهاش را از مدرسه گرفت.
وی با بیان اینکه او 13 روز در سوریه ماند و بعد به شهادت رسید، اظهار کرد: او در طول مدتی که در سوریه بود هر روز برای مادر و خواهر و برادرش زنگ میزد، ولی از آن شب که خواب دیدم دیگر تماس نگرفت، بعد که نگران شده و جویای حال حبیب شدم به من گفتند که حمله شده و آنها صدمه دیدهاند.
پدر شهید روحی افزود: او قبل از رفتن به سوریه، یک هفته به مرخصی آمده بود، حال و هوای دیگری داشت، مادرش را به بازار برده و برایش خرید کرده بود، مادرش گفت: نکند سوریه هم میخواهی بروی که ایشان انکار کرد.
وی گفت: بعد از شهادتش دوستانش گریه میکردند و میگفتند: او همه شب نماز شب میخواند، ما به او میگفتیم بیا کمی بخواب اما او جواب میداد که من عادت کردهام.
ثبت دیدگاه