هم اسم عملیات و هم رمز عملیات متبرک به نام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. در همان ابتدا تلفات زیادی به دشمن تحمیل شد به طوری که حدود ۳۰۰ کشته و ۴۰ اسیر دادند.
بچه ها حال و هوای معنوی و عجیبی داشتند. آن شب نماز مغرب را که خواندیم از شدت کم خوابی زیادی که داشتیم به حامد عزیز گفتم شامت را که خوردی برو کمی استراحت کن و بخواب. ساعت ۱۰ شب که شد رفتیم بیدارش کردیم و بعد خودم خوابیدم. همینطور نصفه های شب بیدار شدم و دیدم یک مرتبه صدای انفجار مهیبی آمد. هرچه با بی سیم حامد را صدا می زدم جوابی نمی داد؛ زار و پریشان شده بودم و دلم همواره پیش حامد بود. یک مرتبه بچه ها صدایم کردند و من هم دوان دوان سمت حامد رفتم. دیدم نبض دستش کار نمی کند و هرچه امداد اولیه انجان دادیم و بعد هم سریعا به پزشک مراجعه کردیم، دیدیم حامد عزیزمان دیگر شهید شده و به خواسته اصلی اش رسیده است.
دشمن با شلیک یک خمپاره ۸۱ و اصابت ترکش به پشت سر حامد، این رفیق محبوب و دوست داشتنی را از جمع ما جدا کرد.
ثبت دیدگاه