در دفتر خاطرات حامد، صفحهای نیست که از دغدغه فرهنگیش ننوشته باشد
بعد از شهادت حامد، دفتر خاطراتش را مرور می کردم به خودم می گفتم چقدر خوب شد این مرد اینگونه از دنیا رفت وگرنه از دغدغه فرهنگی از دنیا می رفت ، اظهار کرد: صفحه ای نبود که در ان از دغدغه های فرهنگیش نگفته باشد.
یکی دیگر از دغدغه های حامد مطالعه و کتابخوانی بود که در دفتر خاطراتش برای من نوشته است ، از وقتی که حامد وارد خانواده ما شد بچه های ما کتابخوان تر شدند و همه انها این دغدغه بیشتر بینشان به وجود آمد.
دوستانش تعریف میکردند حامد در سوریه دوستانش را اجبار می کرد که کتاب بخوانند، برای حامد کتاب خواندن خیلی اهمیت داشت.
برای جوانان باید دغدغه کتابخوانی و کارهای فرهنگی مهم باشد، ما که وجهه مذهبی داریم باید خوش اخلاق تر باشیم ، زیرا حامد با این اخلاقش تواسنته بود اطرافیان خود را چه مذهبی و چه غیرمذهبی جذب کند.
دوستان حامد همیشه دوست داشتند کنار حامد باشند و میدانستند روحیه خنده رویی و خوش برخوردی در او وجود دارد، همیشه با وجود حامد محیط، محیط شادی بود و دوستانش همیشه از همنشینی با حامد لذت میبردند.
در این دو سال وقتی سختی ها ی زندگی مرا چیره می کرد به خود حامد می گفتم که این مشکل را حل کن و بعد از چند روز واقعا آن مشکل حل می شد، متاسفانه فرزند کوچکم خیلی بی قرار پدر است و من هم همیشه به حامد می گویم کاری از دست من برای ساکت کردنش بر نمی آید و خودت آن را حل کن.
حضور در یادواره شهدا باعث تجدید نظر و یادآوری شهدا می شود که چرا شهید شد چرا خانواده اش را گذاشت و رفت و هر از چند گاهی خوب است از طریق همین یادواره ها شهدا را به یاد بیاوریم.
ثبت دیدگاه