شناسه: 341469

ماجرای خواب دیدن مادر از وعده شهادت پسرش

این مادر شهید که خواب شهادت پسرش را سال‌های پیش و زمانی که پسرش به مدرسه می‌رفته، دیده بود، آن را اینچنین تعریف می‌کند و می‌گوید: «خواب شهادت پسرم را وقتی او راهنمایی بود، دیدم. پسرم آن زمان وقتی که هنوز مستاجر نداشتیم، در طبقه بالای خانه، می‌خوابید. هیچ وقت هم اهل اینکه روی تشک بخوابد، نبود و می‌گفت: «اینطوری راحت‌تر هستم.» برادر همسرم، «اکبر میرسیار» وقتی 20 ساله بود به شهادت رسید. او 6 ماه بود که عقد کرده بود. در خواب دیدم که گفتند می‌خواهند پیکر او را بیاورند، من خیلی خوشحال شدم و گفتم می‌رویم و یکبار دیگر او را می‌بینیم.

برادربزرگ همسرم آمد و دیدم که قبر برادر شهیدش را می‌کَند و یک پسر حدود 12 ساله هم به او کمک می‌کند که او را نمی‌شناختم. وقتی کندن قبر تمام شد، گفتند که بیا شهید را ببینید. تا رفتم بالای قبر، احسان را دیدم که به پهلوی راست نخوابیده و یک پیراهن کرم رنگ داشت و ملحفه صورتی رنگ رویش بود. جیغ زدم و گفتم:«این احسان است، اکبر نیست.» بعد بچه ای را که نمی‌شناختم و کمک برادر همسرم برای کندن قبر بود، گفت:«حاج خانم این اکبر است، احسان دارد راهش را پر می‌کند.» از خواب که بیدار شدم، فکر کردم که احسان با اراذل و اوباش محل درگیر شده و او را با چاقو زده‌اند، به طبقه بالا رفتم که دیدم خوابیده است. خیالم راحت شد. بعد از سه روز این خواب را برایش تعریف کردم و گفتم: «احسان من سه شب پیش خواب دیدم که تو شهید شده‌ای و در قبر عمویت بودی» که گفت:«شهادت لیاقت می‌خواهد، هر کسی نمی‌تواند شهید شود.»

 

 

کبار دیگر او را می‌بینیم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه