جوابی که فقط لبخند بود
آقا جمال خودش را لایق شهادت نمیدانست و میگفت: اگر خدا بندهای را دوست داشته باشد، او را به بهترین شکل پیش خود میبرد. البته اگر پیمانه عمر کسی پر شده باشد. در هر شرایطی باشد روحش پرواز میکند.
آذر سال ۹۳ برای اولینبار از تهران به حلب اعزام شد. این مأموریتش ۶۰ روز طول کشید. زمان اعزام اول، محمدحسیناش تنها ۲۸ روز داشت. این مأموریت رفتن آقا جمال صدای یکی از اقوامش را در آورده بود که تو ماشین داری، خانه داری، زن و بچه هم داری، برای چی میخواهی به سوریه بروی؟ و او فقط لبخند زد. از سوریه هر شب با خانوادهاش تماس میگرفت. از چیزهایی که دیده بود با گریه برای همسرش تعریف میکرد.
ثبت دیدگاه