کسی حق قهر کردن ندارد
حسین بسیار شوخ طبع بود و شوخی هایش مدل خاص خودش بود. به دوستانش که میرسید واویلا بود. گاهی تلفنی با آنها صحبت میکرد، من میترسیدم دوستانش ناراحت شوند. رابطه اش با مادرم هم خیلی خوب بود. مادرم آنقدر او را دوست داشت که اگر همان شوخیها را کسی دیگر انجام میداد ناراحت میشد، اما حسین آنقدر در دلها خودش را جا میکرد که همه شیفته اش میشدند. خیلی سر به سر مادرم میگذاشت. واقعا همدیگر را دوست داشتند.
با من که اوایل شوخی میکرد بهم بر میخورد. در دل خودش چیزی نمیماند، اما من میرفتم یک گوشه مینشستم. یک دقیقه هم نمیشد میآمد میگفت: منت کشی و تمام تلاشش را میکرد تا از دلم در بیاید. میگفت هر کاری میخواهی بکن، اما کسی حق قهر کردن در این خانه را ندارد. تنها چیزی که خیلی عصبانی اش میکرد پوشش نامناسب خانمها بود و رعایت نکردن حق الناس. یک خوبیای که حسین آقا داشت این بود که در خانه هر خواستهای از من داشت راحت و با لحن خوب به منتقل میکرد اهل کنایه زدن نبود. مثلا اگر لباسی را دوست داشت بپوشم خودش برایم میخرید میآورد. من هم موقع خرید سعی میکردم حتما در جزییترینها چیزها نظرش را بپرسم.
حتی اوایل ازدواجمان تمام خواستههایی که از من داشت در یک کاغذ نوشت و بهم داد. این در ارتباط خوب ما خیلی تاثیر داشت. ما اهل صحبت کردن با هم بودیم، در مورد مسائل مختلف. من واقعا از این بابت ممنونش هستم، چون میبینم خیلی از زوجها مشکلات این چنینی با هم دارند.
ثبت دیدگاه