نمیخواهم موتورِ بیت المال آسیب ببیند
در میان نیروهای مقاومت همه حسین قمی را میشناختند و با این فرمانده جوان آشنا بودند. در همه حملههای نیروهای مزدور از همراهی او خاطره داریم. همواره لبخند به لب داشت. هرگز عصبانی نمیشد. بسیار بامحبت بود و برخوردار بودنش از آرامش، عاملی برای پیروزی نیروهای ما بود.
حاج قاسم سلیمانی هم خبر نداشت. وقتی بهش گفتیم به فکر فرو رفت. آقا مرتضی در منطقه معمولاً سوار موتور میشد و از آن در ماموریتها استفاده میکرد. آقا مرتضی با پول شخصی خودش یک موتور خریده بود و میگفت: «نمیخواهم اگر اتفاقی برایم بیفتد، موتورِ بیت المال آسیب ببیند.» یکی از دوستان از او خُرده گرفت و گفت: «شما که از امکانات بیتالمال استفاده نکردی، چرا موتور شخصی را واگذار میکنی؟» مرتضی جواب داد: «در انجام مأموریت، ممکن است از خودروی سازمان بیش از حد معمول استفاده کرده باشم و از این بابت حقی بر گردنم باشد.»
اخلاقش حسنه بود. همیشه آرامش داشت و لبخند از لبانش دور نمیشد. خواب و خوراکش با نیروهایش بود. با اینکه فرصت بسیار کمی برای استراحت داشت، نمیخوابید تا اول نیروهایش بخوابند. تا سربازانش غذا نمیخوردند، غذا نمیخورد. مشکل مالی نیروهایش مشکل او هم بود. از مسائل و حتی مشکلات خانوادگی نیروهایش با اطلاع بود و به احوالات آنها رسیدگی میکرد.
ثبت دیدگاه