بسیار شوخطبع بود/ هیچکس از او ناراحتی ندید
برادرم بسیار شوخطبع بود. با بچهها واقعاً بچه بود. کاری کرده بود که بچههای برادرشوهر من به بچههای من میگفتند: "دایی یدالله فقط دایی شما نیست دایی من هم هست". هیچ کس از او ناراحتی ندید. با همه گرم بود و وقتی به خانهاش میرفتیم تا صبح با بچههای من بازی میکرد و آرام و قرار نداشت. من در رشت زندگی میکنم هر موقع میخواستیم بیاییم تهران و به بستگان سر بزنیم بچهها میپرسیدند: "دایی یدالله هست که میرویم تهران؟ اگر نیست صبر کنیم او بیاید و بعد برویم تا او را هم ببینیم."، اینقدر بچههایم به او علاقه داشتند. وقتی هم به تهران میرفتیم بچهها اصرار میکردند اول به خانه دایی یدالله برویم.
ثبت دیدگاه