شناسه: 341643

خاطره ای از زبان خواهر زاده شهید حسين صلاحی

خاطره ای از زبان خواهر زاده شهید جوانی مومن و مقید ، فعال و پر تحرک بود . بیشتر اوقات خود را در مسجد جامع و پایگاه امام حسن عسکری علیه السلام می‌گذراند . نسبت به ادای نماز به وقت مقید بود حتی خودش در مسجد بخصوص اذان صبح می‌گفت و با صوت خود فرمان الهی را بگوش مردم محله می‌رساند و مومنین را به نماز فرا می‌خواند و بشارت حضور و راز و نیاز با معبود بی‌نیاز می‌داد . دارای صداقت و حجب و حیا بود . در انجام امورات خانه و وظایف محوله فعال و در کمترین وقت آنرا انجام می‌داد .بعد از یک بار اعزام به جبهه همراه با رزمندگان بسیجی ، در برگشت به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و پس از مدت کمی مجدداً به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردید . در شهر آزاد شده فاو در موقعیت پدافندی با ترکش توپ از ناحیه سر به فیض عظمای شهادت نایل گردید پیکر مطهرش به گناوه انتقال داده شد و جهت تدفین به بهداری شهر آوردند . برای شناسایی شهید به آنجا رفتم ولی جسد از ناحیه سر قابل شناسایی نبود . شهر گناوه با شنیدن نوای حزین چاوش از بلندگوهای مساجد و شنیدن خبر شهید شدن جوانی دیگر به خروش آمد و مردم سراسیمه به سوی بسیج حرکت کردند . از خصوصیات شهید چه بگویم که دارای صفات کمالیه و اخلاق حسنه بود و در میان برادران و همرزمانش از هر جهت شاخص و بر جسته بود و با اقوام و دوستان مهربان و در انجام صله رحم نیز کوشا بود . گفتار و کردارش و هم و غمش پیروزی اسلام ، پیروی از امام بت شکن خود (ره) و عمل به دستورات عالیه اسلام بود .عاشق اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بخصوص اباعبدالله‌ الحسین (ع) بود . او می‌گفت ما باید دشمن را از میهن خود با خواری و ذلت بیرون کنیم و ایران اسلامی را در جهان سرافراز نماییم تا دنیا عظمت اسلام و مسلمین را ببینند . راهش پر رهرو و همنشینش اهل بیت باشد انشاالله

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه