شناسه: 341646

تماس از سوریه

اکثراً ساعت 11:30، 12 شب زنگ می­‌زد، وقتی می­‌فهمیدم تماس از سوریه است ته دلم انگار یک انبساط­ خاطری ایجاد می­‌شد و بلافاصله گوشی را برمی­‌داشتم و اول خودم می­‌گفتم:«سلام پسر چطوری خوبی؟» و آخرش هم می­‌گفتم:« انشاءالله با دست پر برگردی مادر.» همیشه می‌گفت:« مادرجان برای من دعا خیر کن، برای  همه دعای خیر کن» من همیشه بین اقامه و اذان نماز [می­گویند دعا بین اقامه و اذان برآورده می­‌شود] می­‌گویم:« خدایا گوشت و پوست و خون در رگ­‌های من و بچه­‌هایم نسل در نسل برای توست و هر چه از تو به من برسد راضی هستم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه