شناسه: 341663

همین امروز گچ را باز می کنم

یک ماه از گچ گرفتن پایش گذشت و قرار بود فردایش مرخصی بگیرد برود گچ را باز کند. گفتم: می خواهی همراهت بیایم؟ گفت: نه باید بروم پادگان بعد از آنجا مرخصی ساعتی می گیرم میرم دکتر. بعد از ظهر وقتی آمد خانه گفتم: به سلامتی گچ پا را باز کردی. البته هنوز می لنگید. گفت: دکتر از من پرسید درد نداری؟ گفتم: نه. اما کمی که راه رفتم دیدم هنوز مچ پایم درد می کند. برای همین دوباره عکس گرفت و گفت هنوز پایت جوش نخورده، باید دوباره گچ بگیریم. محمود اجازه نمی دهد.

 

قبل از رفتن به دکتر شنیده بود که دوباره منطقه شلوغ شده. فرمانده شان می پرسد کدامتان داوطلبید زودتر اعزام شوید؟ محمود می گوید من. فرمانده می پرسد: تو پایت در گچ هست، چطور می خواهی بروی؟ شهید رادمهر می گوید: همین امروز گچ را باز می کنم تا کسی پایم را بهانه نکند و مرا به ماموریت نفرستد.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه