خاطره ای درباره شهید مالک اسدی از زبان همرزمش
خاطرات شهيد غنيمت اسدي : شهيد اسدي در سال 1340 در روستاي مشيران ار توابع بخش مراد لو ديده به جهان گشود تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش سپري كرد . شهيد اسدي از مدافعان واقعي انقلاب اسلامي در دوران سخت و خطرناك بود . ايشان براي دفاع و امنيت زادگاهش در پايگاه بسيج سپاه پاسداران حضور مي يافت و با عشق و علاقه تفنگ بر دوش مي گرفت و پاسداري مي كرد . او براي خدمت سربازي داوطgب مي شد و به پادگان آموزشي اعزام مي گردد بعد از گذراندن دوره آموزشي و مهارت در فنون جنگي به منطقه اعزام مي گردد . شهيد اسدي بعنوان تيربارچي با شجاعت و شهامت از جبهه پاسداري مي كرد بعد از يك سال تلاش مساعدت سر انجام مورد اصابت سلاح ميكربي شيميايي قرار مي گيرد . براي استراحت به زادگاهش بر مي گردد بيست روز در منزل تحت درمان قرار مي گيرد . هنوز زخمهايش ترميم پيدا نكرده بود سراسيمه به جبهه مي شتابد . برادر كوچكترش در غياب او اقدام به ازدواج كرده بودند و خانواده ناراحت بودند كه اين كار غير مرسوم است و بي احترامي به برادر بزرگ است ايشان با بزرگواري از برادرش رو بوسي ميكند و تبريك مي گويد . و در حالي كه در حال عزيمت به جبهه است و شرايط جسماني مساعدي ندارد خودش تدارك عروسي او را تهيه مي كند . اسدي در عمليات نامنظم جنگي بعنوان تيربارچي با سلاح « دوشكا » به كمين دشمن مي رفت و هر بار تلفات سنگيني به آنها وارد مي ساخت . در خانواده اش اين مسئوايت را براي او خطر پذير توجيه مي كنند ولي او با رشادت تمام مي گويد من اين كار را خودم قبول كرده ام و خطرات آن را به جان خريدارم. سرباز فداكار اسلام به منطقه غرب كشور بر مي گردد و نظم و آرايش را بهم مي زند . چندين بار از خط دفاعي عبور مي كند و موانع را يك به يك پشت سر ميگذارد و بعد از انجام ماموريت از پيش تايين شده به مواضع قبلي اش مراجعت مي كند . او از زاهدان خلوت نشين در نزديكي به خدايش سبقت مي گيرد و با جهاد شبانه به خدايش نزديك و نزديكتر مي افتد . حركت في سبيل الله او را به مقصد مي برد و معبودش را خشنود مي كند و راه ملاقات نزديك تر و آسانتر مي گردد. سرانجام در يك شب تاريك با دل روشن و باقلب مطمئن به كمين دشمن مي رود وقت موعود فرا مي رسد عاشق و معشوق در انتظار يك ديگرند تركش خمپاره سر شوريده عاشق را بهانه مي دهد . شهيد نظر مي كند به وجه الله و جرعه شهادت را سر مي كند . سبحان الله . روحش شاد. براي دفاع و امنيت زادگاهش در پايگاه بسيج و سپاه پاسداران حضوري گرم و دائمي داشت با عشق و علاقه براي پاسداري از ميهن اسلامي جانفشاني مي كرد . مدتي مانده به سن قانوني سربازي ، داوطلبانه در جبهه حضدر يافت . در جبهه نيز با شجاعت و شهامت روز افزون دو شا دوش رزمندگان اسلام مقابله دشمن دول مي جنگيد . با تير بار به كمين دشمن مي رفت . حدود يك سال از حضورش در جبهه مي گذشت كه مورد اصابت سلاحهاي ميكروبي و شيميايي دشمن قرار گرفت در نهايت براي استراحت به زادگاهش برگشت. حدود بيست روز در منزل تحت درمان قرار گرفت . برادر كوچكترش در غياب او نامزد شده بود خانواده از دستش اظهار ناراحتي ميكردند كه چرا با اين كار غير مرسوم به برادر بزرگترت بي احترامي كرده اي اما مالك بر خلاف خانواده با بزرگواري و احترام روي برادرش را بوسيد و به او تبريك گفت و از كاري كه كرده بود اظهار خوشحالي كرد با اينكه زخمي بود شرايط جسماني خوبي نداشت .براي تدارك عروسي برادر اقدام كرد تا در حضورش جشن عروسي برادرش صورت گيرد . عروسي برادرش كه تمام شد . با وجود زخمهاي التيام نيافته بار ديگر عازم جبهه شد . در عملياتهاي متعدد با سلاح «دوشكا» به كمين دشمن مي رفت و هر بار تلفات سنگيني به دشمن منفور وارد مي كرد .در عملياتهاي نامنظم نيز تا دل دشمن پيش مي رفت و شجاعانه دست به خلق رشادتها مي زد بارها نظم و آرايش دشمن را به هم مي ريخت . از خطوط دفاعي دشمن عبور مي كرد و پيروزمندانه مواضع را يكي پس از ديگري پشت سر مي گذاشت . و بعد از وارد كردن صدمات و تلفات زياد به دشمن به موضع قبلي اش باز مي گشت . او از زاهدان خلوت نشين در نزديكي به معبودش سبقت مي جست و با جهاد شبانه به خدايش نزديك و نزديك تر ميشد حركت في سبيل الله اش او را به مقصودي كه مي خواست سوق ميداد . يك شب با دلي روشن و قلبي مطمئن به كمين دشمن رفت . تاريكي همه جا را فرا گرفته بود هر از گاهي صداي روشن شدن منور ها سكوت تاريكي منطقه را در هم مي ريخت . بعد از ساعتها مبارزه و وارد كردن خسارت سنگين به دشمن سرانجام بر اثر اصابت تركش خمپاره به فيض شهادت نائل آمد . ................................. زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری شهید در دوران انقلاب اسلامی با اینکه نوجوانی بیش نبودند و از شهر فاصله بیشتری داشتیم ولی با این همه تمام اخبار را جمع آوری می کردند و در اختیار ما قرار می دادند و به طور مخفیانه نوجوانان روستا را به انقلاب امام خمینی (ره) تشویق می کردند. شهید بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی علاقه خاصی به برپایی پایگاه مقاومت نشان می دادند به همین دلیل به کمک انقلابیون روستا و ریش سفیدان مؤمن روستا و جمعی از نوجوانان با ایمان توانستند در مسجد روستا پایگاه مقاومت احداث کنند. که ایشان یکی از افراد مخلص و فعال پایگاه بودند بطوری که از همان روز اول بعنوان نیروی داوطلب در پایگاه نگهبانی می دادند. بعد از مدتی ایشان بعنوان مسئول انجام فعالیتهای مذهبی در پایگاه شدند و بعد از گذراندن دوره آموزش نظامی یکی از نیروهای آموزش دهنده نظامی به بسیجیان شدند و به خاطر حضور شهید در پایگاه نوجوانان و جوانان بیشتری در پایگاه نام نویسی کرده بودند
ثبت دیدگاه