سه سال است که سنگرم را ترک نکردم
سیدجواد چه در خواب چه در بیداری در کنار من است، من و پسرم در منزل خودمان زندگی میکنیم و هر گوشه از خانه بوی سید را میدهد، وقتی خبر رسید که پیکر مطهرش پیدا شده هر شب یکی از آشنایان برای اینکه ما تنها نباشیم به خانه ما میآمد تا بماند ولی ما تنها نیستیم، من به سید گفتم مرا تنها بگذاری، میروم قرارمان این نبود و به جرأت میگویم من باور ندارم سید ما را تنها گذاشته باشد، او در خانه با ما مهربان بود حتی اگر برایش نان و ماست می آوردم بسیار خوشحال میشد، فردی بود که کسی را از خود ناراحت نمیکرد، چنین عزیزی برای من نمرده بلکه زنده است.
همه میگویند پیکرش که از راه برسد به خاک سپرده میشود خاک سرد است قلب بازماندگان را آرام میکند، ولی من آرامم چطور بیان کنم، از اینکه به خاک بسپارمش ناامید میشوم که دیگر برنمیگردد، پسرم هم خوشحال نیست و نمیخواهد باور کند پیکر پدرش پیدا شده است.
ثبت دیدگاه