خبر شهادت
جمعه ما در روستا ده صوفیان شهمیرزاد بودیم که صبح زود پسرم زنگ زد و گفت: مامان بیایید دیگر! میدانستیم در خان طومان درگیری رخ داده است. همین را که گفت من فهمیدم حسینم شهید شد.
به همسرم چیزی نگفتم. اما رفتم خانه یکی از همسایهها و گفتم ما داریم میرویم نکا. شما برو امامزاده نذر کن برای بچههای خانطومان اتفاقی نیفتاده باشد. من از شهمیرزاد تا کیاسر اشک ریختم و ذکر گفتم. نه فقط بچه خودم. برای همه بچههای خان طومان. به کیاسر که رسیدیم آنتن موبایل آمد و هر کس زنگ میزد برای اینکه شوهرم نفهمد و حالش بد نشود میگفتم اشتباه است، دم پمپ بنزین نزدیک ساری بود که یک نفر زنگ زد و پدرش هم فهمید در خان طومان درگیری رخ داده و احتمالاً حسین شهید شده است.»
ثبت دیدگاه