اعزام به سوریه
محمد تازه از ماموریت راهیان نور برگشته بود، تقریبا ۴ روز بود از این مأموریت برگشته بود که حوالی ساعت ۱۰ شب تلفنش زنگ خورد. یکی از دوستان سپاهیاش بود، دیدم صحبت از سفر و پاسپورت و اینگونه حرفهاست، اول فکر کردم درباره سفر کربلا صحبت میکنند، چون آقامحمد به ما وعده داده بود یک سفر خانوادگی کربلا برویم اما تلفن را که قطع کرد گفت از لشکر تماس گرفته و گفتهاند تعدادی از بچههای سپاه را میخواهند اعزام کنند سوریه. گفته بودند چون این اعزام ناگهانی شده و باید همین امشب حرکت کنند، برخی نیروها گفتهاند نمیتوانند در این فرصت کم کارهایشان را جفتوجور کنند به همین خاطر چند نیرو کم دارند. این شخصی که با آقامحمد تماس گرفت از دوستانش بود، آقامحمد به او سپرده بود اگر میتواند برایش جور کند که به سوریه اعزام شود. او هم زنگ زده بود که امشب این فرصت فراهم شده است.
ثبت دیدگاه