دوست داشت دوچرخه سواری پسرش را ببیند که ندید
31 فروردین تولد پسرم بود و قرار بود برایش دوچرخه بخریم. اما پسرم از چند روز قبلش اصرار کرد که من همین حالا دو چرخه را می خواهم. برایش خریدیم. سید رضا دوچرخه سواری سید محمد را ندید. خیلی هم دوست داشت ببیند و هر بار که زنگ میزد بدون استثنا می پرسید محمد دوچرخه اش را سوار می شود؟ دفعه آخر که زنگ زد پرسید: سید محمد چه می کند؟ گفتم داره بازی میکنه. با اینکه اغلب هر روز تماس می گرفت و از دوچرخه سوار شدن پسرمان می پرسید اما باز گفت: قشنگ میتونه سوار بشه؟ گفتم: آره. باز با تاکید پرسید. من گفتم: آقا رضا! شما چرا هر بار که زنگ می زنی این رو میپرسی؟ باور کن خیلی خوب هم دوچرخه بازی میکند. دوست داشت دوچرخه سواری پسرش را ببیند که ندید.»
ثبت دیدگاه