خبر شهادت از زبان همسر
روز پنجشنبه و جمعه هر چه منتظر شدم تماس نگرفت. شنبه من و محمد خانه خودمان بودیم. داشتم صفحات تلگرام را چک می کردم اما صفحه خبرگزاریهای رسمی را نمیدیدم از بس دلهره داشتم، نمیخواستم خبر بدی بشنوم. از بس سید رضا به ماموریت میرفت بارها با خودم فکر کرده بودم ممکن است همسر شهید شوم. یعنی شاید هم مطمئن بودم چون حال و هوایش معلوم بود، اما خب هیچ وقت نمیخواستم باور کنم. تا اینکه در یکی از کانالها خواندم لشکر 25 کربلا در محاصره است. این را که خواندم بیقرار شدم و نمیتوانستم در خانه بمانم. وسایلم را جمع کردم رفتم خانه مادرم. دوباره دو سه ساعت بعد همان کانال تلگرام را چک کردم که یکدفعه دیدم عکسش جزو شهدا خورده و نوشته «شهید سید رضا طاهر» نزدیک بود سکته کنم مادرم را بغل کردم و فقط جیغ میزدم و میگفتم این خبر دروغ است.
ثبت دیدگاه