شناسه: 341793

دو حبه سیر

شب ها در خانه های سوری که کمتر تخریب شده بودند می خوابیدیم. شهید عابدینی برایمان سوپ گذاشت. امکانات درست و درمانی برای طبخ غذا نداشتیم. اما او سوپ را درست کرد. از خانه ای که در آن بودیم دو تا حبه سیر برداشت و در سوپ انداخت. می گفت: حاجی باید برای این سیرها، خیرات و یا پولی به نیت صاحب خانه کنار بگذاریم. ان شاء الله که از ما راضی باشد.

شب تا صبح پست می دادیم. بیشترشب ها من جای بچه ها بیدار می ماندم. پشت بام های آن جا شبیه به پشت بام های تهران بود. بارها می دیدم که نیمه شب بلند می شد و به بچه ها سر می زد. نگران این بود که در آن سرمای طاقت فرسا، نکند بچه ها سرما بخورند. روی آن ها پتو می انداخت. گاهی هم چایی دم می کرد و می آمد پشت بام با هم گپ می زدیم. جوان مهربان و معنوی ای بود.



     

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه