بار اول و سوغاتی سوریه
قبل از اعزام به سوریه به ما می گفت که برای اولین بار اربعین پیاده می رود کربلا. نگران بودم اما کم کم موقع رفتن که شد انگار راضی شدم و قانع شدم به اینکه به سوریه برود. خلاصه رفت و بعد از 20 روز گفت که دارد بر می گردد خیلی خوشحال شدم که فقط مجروح شده بود. 3 روز توی بیمارستان دمشق و 3 روز را تو بیمارستان بقیه ا.. تهران بستری بود.
وقتی برگشت، گفتم چرا ترکشها را از تنت بیرون نیاوردی؟ گفتم من اینجا برات نوبت میگیرم تا ترکشها را از تنت بیرون بیاوری. گفت نه نیازی نیست اینها که به من کاری ندارند، یکی سوغات حضرت زینب (سلام ا... علیها) و یکی سوغات حضرت رقیه (سلام ا... علیها) است. برای بار دوم که میخواست برود بهش گفتم که کل سوغاتی را گرفتی، دیگر نیازی نیست بروی سوریه. در جوابم گفت: تا جان در بدن دارم از حرم دفاع میکنم.
ثبت دیدگاه