شناسه: 341987

آقا محمدتقی وجدیت در آموزش و کار..

یه قائده تو آموزش های نظامی وجود داره که میگه «هر چه در آموزش عرق بیشتری ریخته شود، در میدان نبرد خون کمتری ریخته خواهد شد» وقتی این قائده رو فهمیدم سخت گیری های شهید سالخورده و تیم آموزش دهنده برام قابل تحمل و قابل درک شده بود.

یادمه تو یکی از دوره های آموزشی از صبح تا ظهر فعالیت بدنی سنگین و فشرده داشتیم اقا محمد تقی هم تو آموزش ها بالا سر بچه ها بود. ظهر که شد خسته و گرسنه پشت در سالن غذاخوری جمع شدیم منتظر بودیم که درو باز کنن و بعد اون همه خستگی یه کمی استراحت کنیم یکی از برادرای پاسدار گفت در که باز شد تشریف میبرین داخل فرصت زیادی ندارین بدون اینکه فکر کنین غذاتونو بخورین...ما هم خسته و گرسنه بودیمو نمیدونستیم چه خوابی برامون دیدن...
 وقتی در سالن باز شد و رفتیم داخل غذا خوری دیدیم روی  زمین یه چیزی پهن کردن؛ برنج ها رو ریختن روش خورشت هم قیمه بود ظاهرا..یکی از بچه هابه نام عباس میگفت من اولین کسی بودم که وارد سالن شدم دیدم غذا روی زمینه ، هیچی نبود که غذامونو بخوریم دریغ از یک قاشق ...
 آقامحمدتقی  به بچه ها گفت غذا همینه؛ بشینین با دست بخورین... دو جا غذارو ریخته بودن رو زمین برای دو گروه ؛ گفتن غذای هر گروهی بمونه کل اون گروه #تنبیه میشه 

یه وضعی بود بعضی ها هیچی نخوردن ، عده ای هم با دست میخوردن افرادی هم بودن از بس گرسنه بودن سرشونو... تو عمرم اینطور پذیرایی نشده بودم مخصوصا که بلند میشمردن 
یک...بخور سریع
دو....وقت نداریاآآآآ
سه...

شهید حسین مشتاقی رو یادمه با دست غذا میگرفت میذاشت تو دهن بچه ها میگفت باید بخورین. هر گروهی غذاش بمونه تنبیه میشه...خلاصه غذامونو تموم کردیم فقط نایلون کف زمین مونده بود

 دلیل این سخت گیری های  شهدا روشن بود..یه #نیروی_نظامی باید آمادگی برای شرایط خیلی سخت رو داشته باشه...باید بتونه تو هر شرایطی زندگی کنه نباید توقع داشته باشه که همیشه جلوش سفره پهن کنن و غذا رو تو بشقاب بیارن...هیچوقت لبخندهای #شهید_سالخورده و #شهید_مشتاقی یادمون نمیره اما توی  آموزش به ما سخت میگرفتن تا رزمنده ای با قدرت  بار بیایمو میدون رو خالی نکنیم..

"به نقل از دوستان شهید"

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه