شناسه: 342042

خاطره ای ازبان همسر شهید ابراهیم دهفولی

محله مان مسجد نداشت . بعضی از رفقا منتظر بودند که یک خیر بیاید و هزینه ساخت مسجد را متقبل شود ولی ابراهیم نظر دیگری داشت . به خاطر روحیه ورزشکاری با خیلی ها رفیق بود . شروع کرد به جمع آوری کمک از میان رفقای ورزشکارش . بعد هم رفت سراغ همسایه ها و مردم . کم کم سنگ بنای مسجد شهید دستغیب گذاشته شد *** برق کار ساختمان بود . با این وجود به خاطر یک سال و نیم حضور در جبهه مقداری پول به او داده بودند . یک ریالش را خرج زندگی مشترکمان نکرد . با آن پس انداز یک وانت خرید و هدیه کرد به پدرش

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه