شناسه: 342131

خبر شهادت

هنگام حرف زدن با بچه‌ها، همکارانش آمدند و گفت که کاری پیش آمده، آقا روح‌الله قبل از خداحافظی گفت: «ساعت ۱۱ شب زنگ می‌زنم». ساعت ۱۲ شب شد، اما آقا روح‌الله زنگ نزد. خیلی اضطراب داشتم. دل‌شوره‌ام همزمان با لحظه شهادتش بود، اما من که نمی‌دانستم. بالاخره آن شب گذشت، اما چه بر من گذشت خدا می‌داند. صبح شد و یکی از همکارانش زنگ زد و گفت: «حاج روح‌الله زخمی شده»، فهمیدم که آقا روح‌الله شهید شد. وقتی با پیکر آقا روح‌الله روبه‌رو شدم اولین حرفی که زدم این بود «روح‌الله شهادتت مبارک، خوشا به سعادتت».

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه