فرمان رهبر
نقل از مادر شهید:شهید امان نژاد فرزند پنجم من بود وی در کتابخانه حاج موسی بن جعفر (ع) و کتابخانه آقای رحیمی در مسجد جوادالائمه مشغول به کار بود. ایشان به خدمت سربازی اعزام شدند. در دوران سربازی سختی ها و رنج های بسیاری تحمل کردند.
فرزندم بسیار مذهبی بودند و پست و مقام برای ایشان چندان ارزشی نداشت. به دیگران بسیار احترام می گذاشتند به طوری که جلوی پدر خود راه نمی رفت و پاهای خود را جلوی پدرش دراز نمی کردند هر کاری که از دستش برمی آمد برای همسایه ها انجام می داد. به من در کارهایم کمک می کرد حتی وقتی که از خدمت سربازی برای مرخصی به خانه می آمدند در انجام کارهای خانه به من کمک می کردند. بعد از فراغت از دوران سربازی در امتحان افسری قبول شد و به بندرعباس اعزام شد.
با شروع جنگ شهید امان نژاد دیگر طاقت ماندن نداشتند می گفتند: که همه ی برادرهای من جبهه رفته اند و من هم باید به جبهه بروم. از اول جنگ فعالیت های خود را شروع کرده. ایشان در شرف ازدواج بوده که همه چیز را رها کرده و به جبهه های جنگ رفتند و مادر شهید می گوید حتی تمام مخارج و لوازم لازم برای مراسم ازدواج ایشان حاضر بوده است که ایشان به جبهه رفتند و شهید شدند که تمام مخارج را صرف مراسم خاکسپاری وی کردیم.
از پسرم بسیار راضی بودم و آن را هدیه به انقلاب اسلامی کردم. فرزندم در دیواندره در سال 67 ماه بهار به شهادت رسیدند و به دیار باقی شتافتند. روحش شاد و یادش گرامی باد و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» رهبر عظیم الشان انقلاب امام خمینی (ره) لبیک گفتند. پیکر پاک و مطهرش را در زادگاهش در خرم آباد به خاک سپردند.
ثبت دیدگاه