سردشت
به نقل از برادر شهید عامری: زمانی که برادرم علیرضا در ارومیه خدمت می کرد من به اتفاق پدرم برای دیدن علیرضا به آن منطقه رفتیم. علیرضا از دیدن ما بسیار خوشحال شد و سراز پا نمی شماخت. پس از گذشت چند ساعت با هم برای تفریح به داخل شهر رفتیم. همان لحظه هواپیماهای بعثی عراق شهر را بمباران کرد و گردو غبار شهر را فرا گرفت. لحظه ای هولناک بود که من آن را هیچ وقت فراموش نمی کنم. آن روز خدا به همه ما رحم کرد و حادثه ناگواری برای ما پیش نیامد. برادرم آن روز سالم ماند تا در حمله هوایی سردشت به شهادت برسد.
ثبت دیدگاه