دستودلباز بود
مرتضی رستمنژاد دوست شهیدحسین زینالزاده است. او میگوید: حسین مثل همه مردم زندگی عادی و معمولی داشت؛ دانشجو بود. او برای برقراری نظم و آرامش در جامعه هرکاری از دستش برمیآمد، انجام میداد. با موتور گشت میرفتیم. پنجشنبه هم با هم بودیم که حسین جلو چشمانم پر زد و به شهادت رسید.
او با بیان خاطرهای به دستودلبازی شهید اشاره میکند و میگوید: حسین تازه موتور خریده بود و ما بدون اینکه خودش بداند، به ساندویچی محله رفتیم و ساندویچ خوردیم و همانجا به حسین زنگ زدیم و گفتیم ما جایی گیر کردیم و ۱۵۰هزار تومان پول نیاز داریم. حسین همانجا برایمان ۲۰۰هزار تومان واریز کرد و بعد با او تماس گرفتیم و گفتیم با پولی که به حسابمان ریختی، شیرینی موتورت را خوردیم. در پاسخ با خنده گفت: اشکال ندارد، اگر میگفتید، خودم هم میآمدم.
رستمنژاد با بیان اینکه حسین یتیم بود و فقط یک برادر کوچکتر از خودش داشت، بیان میکند: چند شب بعد از اربعین با شهیدان حسین و دانیال و بقیه به بوستان خورشید سر مزار شهیدان مدافع حرم رفتیم. حسین گفت من به حال این شهیدان غبطه میخورم. کاش ما هم مثل اینها باشیم. خیلی آرزوی شهادت داشت و به آرزویش رسید.
ثبت دیدگاه