خاطراتی از زبان امیر سرتیپ دوم حسین یاسینی
من قبل از جنگ از سرلشکر شهید ابراهیم خانی شناختی نداشتم و از آنجایی که عمده خدمت من در واحدهای تکاور بود، در واحد مجاور ایشان فعالیت داشتم؛ ولی آوازه رشادتهای او به گوش همگان رسیده بود.
حماسههای سرلشکر شهید ابراهیم خانی در طول دوران دفاع مقدس ماندگار است. شهید خانی سال 1340 در روستایی در نزدیکی غار علیصدر متولد شد. او در دوران نوجوانی به همدان میآید و وارد دانشکده افسری میشود. بعد از گذراندن دورهها وارد دانشکده پیاده شیراز شده و پس از سپری کردن دوران مقدماتی بهترین کسوت را در یگان تکاور یا واحد تیپ 23 نوهد از آن خود میکند که یکی از واحدهای فعال در منطقه کردستان بود.
شهید خانی در آن زمان به این تیپ پیوسته و درکنار فرماندهان شجاعی چون شهید آبشناسان، افسر شهرامفر و امیر زوالت به میهن خود خدمت کردند. با توجه به توانمندیهای شهید او را برای گذراندن دورههای خاص همچون دورههای تکاوری، دوره رنجر، دوره سقوط آزاد و نیروی مخصوص، دوره چتربازی و زندگی در شرایط سخت فرستادند.
با فراگیری این آموزشها تحولاتی در اعتقادات درونی ایشان ایجاد شد تا علاوه بر اعتقادات مذهبی باور باطنی به آموزش نیروهای تحت امر خود داشته باشند. سرلشکر شهید ابراهیم خانی فرمانده گروهان شد و در کردستان حماسههای بزرگی را خلق کرد. ایشان با عملیاتها و گشتهای برد بلند یا برونمرزی ضربات مهلکی را به دشمن وارد کردند. آموزشهایی که ایشان به نیروهای تحت امر خود داده بودند، علاوه بر فنون تئوری در عمل او هم دیده میشد و همین سبب شد تا نیروها با ایشان همراه شوند و این ماموریتهای پرخطر را با جان و دل بپذیرند.
شاید بسیاری از مردم فقط نام او را شنیده بودند؛ ولی وی را از نزدیک ندیده بودند. اما عملکردش در منطقه کردستان سبب شد تا جایگاه ویژهای در میان مردم پیدا کنند. معاندین و مخالفان نظام و کسانی که به دنبال جدایی کردستان از ایران بودند، سودایی در سر داشتند که آن را از جداییطلبان و دشمنان انقلاب اسلامی دریافت میکردند، مردم محروم هم آگاهی لازم را در این زمینه نداشتند و معاندین به نام مردم محروم کردستان شعار و رفتارهایی ناشایست انجام می دادند. آنها به دنبال ایجاد فتنه در کردستان بودند؛ اما نمیدانستند که مردی از دیار باستانی همدان به کمک مردم کردستان میآید.
نگاه سرلشکر شهید ابراهیم خانی در برابر دشمن بعثی بسیار سخت بود؛ اما با نیروهای تحت امر خود با خضوع و خشوع برخورد میکردند. معاندین و مخالفان نظام به دنبال خوشخدمتی به صدام و دریافت هدایا بودند از همین رو نیروهای اسیر بسیجی و سپاهی را در عروسیهای خود، قربانی میکردند و به شادی میپرداختند. حرکت شهید خانی همراه با علمی که آموخته بود، سبب شد تا زبانزد خاص و عام شود و برخی به دنبال این بودند که با اسیر کردن یا بریدن سر او جوایزی را دریافت کنند؛ البته دراین راستا هم سرمایهگذاری کرده بودند اما ایشان جسورتر و زیرکتر از آنها بود تا بتوانند این کارها را انجام دهند.
به یاد دارم زمانی که عملیاتهای برون مرزی مطرح میشد، نام سرلشکر شهید ابراهیم خانی در کنار این عملیاتها بود و میگفتند تنها کسی که از عهده این کار برمیآید، سرلشکر خانی است. درست است که افراد بسیاری مانند سرلشکر خانی بودند، اما شهید آبشناسان به سرلشکر شهید ابراهیم خانی و گروه همرزمان او بسیار اعتماد داشتند. زمانی که نام سرلشکر ابراهیم خانی مطرح میشد، همواره اضطرابی در دل دشمن به وجود میآمد و مجبور بودند نیروهای بسیاری را به خدمت بگیرند تا از شکست بگریزند؛ اما سرلشکر ابراهیم خانی در فرصتی مناسب به دشمن حمله میکرد به گونهای که نقشههای آنان نقش بر آب و این امر باعث فرسودگی آنها میشد. سرلشکر شهید ابراهیم خانی با اطلاعات کامل وارد عمل میشد و عملیاتها را در مراحل مختلفی انجام میداد.
نیروهای بسیاری در عملیاتها سرلشکر شهید ابراهیم خانی را همراهی میکردند و ایشان هم دوست داشت تا آنچه را که آموخته به نیروهای خود منتقل کند. عملکرد ایشان به گونهای بود که دشمن قادر به اسیر کردن شهید ابراهیم خانی نبود؛ زیرا تمام دورههای خاص را گذرانده بودند و البته بسیار ورزیده و زیرک بودند و در راستای ماموریتهایی که به ایشان سپرده میشد، خودشان به شناسایی میرفتند و خطر را به جان میخریدند تا تلفات زیادی متحمل نشوند. در عملیات نصر 3 در کردستان و در سال 1366 حادثهای اتفاق افتاد و دشمن با گلولههای توپخانه و موشک و خمپاره منطقه را به زیر آتش برد و ایشان در کنار رزمندههایی که در آن منطقه حضور داشتند به شهادت رسیدند و آنچه که آرزوی دیرینه شان بود، محقق شد.
ما ایرانیها در روزهای سخت پای کار میآییم و خودمان را نشان میدهیم. نباید اینطور نگاه کنیم که ظاهر جوانان امروزی به گونهای است که اگر زمانی اتفاقی رخ دهد، کاری نمیکنند، بلکه همگان با اعتقادات خود از کشور دفاع میکنند و این مسئله در بطن ایرانیها وجود دارد. از زمانهای قدیم نام سربازان ایرانی را با نام تعهد به اعتقادات و نوامیس میشناسند. مردان جنگ مردانی بودند که با وضوی خون به قبله استقامت به نماز ایستادند و در سجادههای آتش و خون به معراج پرواز کردند؛ این مردان که سرلشکر شهید ابراهیم خانی از آنها بود با قلبی مالامال از عشق ولایت به جنگ رفتند و از وجب به وجب خاک کشور اسلامی دفاع کردند و تیرهای خشم خود را به قلب دشمن نشانه رفتند. اینها مرگ را حقیر شمرده و تا واپسین دم از حریم کشور خود دفاع کردند.
در زمان شهادت شهید ابراهیم خانی فرزند ایشان بسیار کوچک بود. فرزندی که پدر را ندیده ولی علاقه دارد تا راه او را ادامه دهد و امروز در سنگری دیگر به خدمت میپردازد. بسیاری از رزمندههایی که در طول جنگ، آزاده یا جانباز شدند، خاطراتی دارند که گمنام مانده است و باید آن دلنوشتهها را به سمع و نظر دیگران برسانیم. فرزند شهید ابراهیم خانی و دبیرخانه شهدای تکاور همت خود را به کار گرفته تا رهپوی طریق پدر باشد. سرلشکر شهید ابراهیم خانی یکی از همان رزمندههایی بودند که در جوانی به شهادت رسیدند. رزمندههای بسیاری نیز در دوران دفاع مقدس شهید شدند که باید از آنها یاد کرد و زندگی آنها را به رشته تحریر درآورد. من خدا را شاکر هستم که فرزند ایشان راه پدر را ادامه میدهد که این به خصایص نیکوی مادری که با صبر و همت فراوان فرزند خود را تربیت کرده است، بازمیگردد.
من همیشه میگویم که خانوادههای رزمندههای جنگ بالاتر از خودشان هستند؛ زیرا با علم به اینکه شغل ما را میدانند آن را پذیرفته و در شرایط سختی که در دوران دفاع مقدس بود، مشکلات را به جان خریدید و پای هدف خود ایستادند. در مورد شهدا بسیاری فکر میکنند که آنها نیروهای ماوراء طبیعی هستند و کسانی هستند که دیگر همانند آن ها تکرار نخواهد شد؛ اما اینگونه نیست؛ ما افرادی را در دفاع مقدس داشتیم که اعتقاداتشان تغییر پیدا کرد و در راه خدا جان خود را دادند. اگر واقعیتهای جنگ را به درستی بیان کنیم، قطعاً تأثیرات خوبی بر جامعه ما خواهد داشت.
ثبت دیدگاه