سروده ای از پدر شهید مرحوم سید جواد رضوی
بازگرد پسرم
بازگرد پسرم دل و دیده ام در انتظار توست
افسرده شد تنم و روح و روان در انتظار توست
بازگرد پسرم خشک دیده شد که انتظار توست
هر آن برای تو سرا و سراب دلم انتظار توست
بازگرد پسرم گوژ گشتم و قلب انتظار توست
دیده ام هر چه بیند قد بلند و سرو ناز توست
بازگرد پسرم عمر به آخر و زنده به امید توست
هرچه هست آن تلخ و تلخ آید هر چه بدون توست
بازگرد پسرم لرزان بند بندم ز غرب توست
تلخ دوران چنین زندگی زندان بدون توست
بازگرد پسرم هر چه بینم تویی و از آن توست
به کوه و دشت و صحرا هر چه ببینم آیینه ای زتوست
پایان رسید صبر جواد خاموش او بدون توست
پدر شدی رضوی بدون عبدی خاموش سرای توست
خاتمه لغت و حرف نشد آخر دوا این درد توست
روا و روال دنیا چنین و این غم و اندوه توست
من تنها و الم این همه اندوه که برای توست
مرگ بر من چرا نمی رسد آن هم انتظار توست
بعد ز مرگم چشم و دل مدام در انتظار توست
اگر خاکم برد باد روحم نیز انتظار توست
سوم اردیبهشت ماه سال شصت و
ثبت دیدگاه