خاطره ای از زبان پسرعموی شهید
او تنها فرزند مرحوم چراغعلی سوری بود که پس از فوت پدرش در یک سالگی تحت قیمومیت عموی خویش حسنعلی در آمد. از خصلت های او شجاعت و خلوص نیت او بود. از زبان پدرم به یاد دارم که همیشه می گفت در زمانی که تک فرزندها دست به سیاه و سفید نمی زدند او حتی در خانه من به دلیل محبتی که داشت می گفت: «عمو تو مرا بزرگ نموده ای، تا زمانی که زنده ام نخواهم گذاشت تو سختی بکشی و پدرم می گفت: «احد می خواست به جبهه برود و شوق بسیاری داشت به او گفتم فرزندان من کوچک هستند و من پیر هستم و از بچگی تو رو بزرگ نمودم، نمی توانم داغ تو رو تحمل کنم، اما او در جواب گفت: «عمو جان، این وظیفه شرعی من است و برای انقلاب جانم را خواهد داد، نترس خدا به تو صبر خواهد داد» و اشک در چشمانش جمع شد و رفت و دیگر باز نیامد....
ثبت دیدگاه