خاطرات شهید احمد غلام زاده نقابی
بسمه تعالی خاطرات شهید احمد غلام زاده نقابی در آخرین وداع به دوستان گفت: نمیدانم چرا من لایق شهادت نبودم و چرا خدا مرا قبول نکرد. من فقط از این بابت خیلی ناراحت هستم و گرنه دیگر هیچ جای نگرانی نیست. او درجایی دیگر خطاب به رفقایش گفت: «در این موقعیت حساس در خانه نشستن ننگ است».در روزي كه مي¬خواست، روح از كالبد خاكيش به پرواز در آيد. مادرش بر بالين او بود. او نقل می کند: احمد چشمان نورانيش را بر در خانه دوخته بود و هي مي¬گفت «امام، امام» كه صدايش زدم «احمد جان، احمدجان» و فقط گفت: «جان مادر» و ديگر از وي جوابي نشنيدم.
ثبت دیدگاه