خاطراتی از زبان پدر شهید
رفتارش با خواهر و برادرانش، همه خانواده، خویشاوندان و همسایگان با مهربانی و الفت بود، در همه ي کارها به ما کمک مي کرد. با من رابطه بسيار خوبي داشت، به همه احترام مي گذاشت، اگر پسرم نبود وضع مالي ما خيلي بدتر از آنچه كه بود، ميشد.
او فردی اجتماعی بود و در رأي گيري ها شرکت مي کرد. در دوران (12 تا 18) سالگي در صحرا برایم با آتش چاي درست می کرد، علف مي چيد، بار حمل مي کرد، من وقتي او را مي ديدم خستگي ام رفع مي شد.
هنگام رو به رو شدن با مشکلات و گرفتاري ها تا نهايت وجود به حل مشکل اقدام مي کرد. بزرگترين آرزوي او اين بود که يار ديگران باشد تا مشکلات آنها حل شود.
در حین انقلاب از آینده درخشان این حرکت مردمی ما را آگاه کرد و به خانواده اش امید و نوید پیروزی بر طاغوتیان و در رأس آن آمریکا را می داد، وی اطاعت از امام خمینی (قدس سره) را از اهم واجبات می دانست. اروجعلی از علاقه و شدت شوق خدمت به اسلام از پانزده روز مرخصی خود فقط پنج روز را در ده اقامت می گزید و خیلی زود به منطقه برمی گشت.
او پس از رفتن به جبهه هر چند ماه يک بار به خانه مي آمد و به خواهر و برادرش مي گفت: «به پدر و مادر کمک کنيد، آنها را اذيت نکنيد، چون من نيستم شما بايد دست راست پدر باشيد».
نظر شهيد در مورد جنگ تحميلي اين بود، بايد دشمن را شکست دهيم و به جنگ با دشمن عشق مي ورزيد، وقتي سرباز بود به جبهه رفت. در زمان جنگ قطار فشنگ بر دوش خود حمل مي کرد و تير بارچي بود.
از خصوصيات بارز او منظم بودن در کارها و مطیع فرمان پدر و مادر بودن اوست. در جبهه نیز فرمانده از او همفکری می گرفته است.
ثبت دیدگاه