خاطرات شهید اسماعیل حسن زاده
بسمه تعالی خاطره شهید بنده به یاد دارم که از ایشان پرسیدم برادرجان شما در زمانیکه در منطقه هستید آیا برای خانوادهات نگران نمیشوید؟ او میگفت: من به خواست خدا عقیده دارم و میدانم که خدا از خود من بهتر از خانوادهام مراقبت می کند، پس تا زمانی که زنده هستم باید در جبهه ها باشم. آخرین زمانی که به مرخصی آمده بود گفت که دیگر بر نمیگردم و شما راه امام را ادامه دهید و پس از یک هفته از مرخصی مجدداً به جبهه رفته بود در شب عاشورا در صیافت آبادان به درجهی رفیع شهادت نائل گردید و به منتهی آرزوی خودش رسید.
ثبت دیدگاه