خاطرات شهید اسمعیل الیگودرزی
در یکی از تکهای دشمن متجاوز، ۱۲ نفر از ما به اسارت دشمن درآمدیم. ما را به سوی اروندرود برای اعزام به اردوگاه اسیران که قرار شد فردا اقدام کنند، بردند. شب هنگام، اسماعیل ما را صدا کرد و با صحبتهای مھیج و زیبای خود خواست که رشادت به خرج دهیم و با استفاده از تاریکی شب از دست دشمن فرار کنیم. ما هم حرفهای او را پسندیدیم و با یک نقشه حساب شده، شبانه از اردوگاه دشمن فرار و از طریق شنا کردن در اروندرود به سوی نیروهای خودی آمدیم. شجاعت او بی نظیر و وصف ناپذیر بود.
ثبت دیدگاه