خاطرات شهید اشرف کریم زاده
خاطره ای از زبان پدر شهید پسرم کودکی بسیار فهیم بود و قدرت درک بالایی داشت. از همان اوایل دوران نوجوانی همین که دید من در کار کشاورزی دست تنها هستم دوشادوش من در کارها مرا یاری می کرد. اشرف در دوران انقلاب در راهپیمایی سال 57 در مشکین شهر شرکت می کرد. بیشتر اوقات سعی می کرد نمازش را اول وقت در مسجد بخواند. در ماه های محرم و صفر همیشه در سینه زنی و عزداری ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) شرکت داشت. شهید از همان ابتدا عاشق وطن و خاک کشورش بود، روزها را می شمرد تا وقت سربازی اش برسد، همین که سنش برای رفتن به سربازی اکتفا کرد انگار فقط دو بال پرواز می خواست، بالاخره رفت، وقتی پسرم به مرخصی می آمد جوانان روستا را ترغیب می کرد که در جبهه حضور پیدا کنند و از حال و هوای معنوی آن بهره ببرند. اشرف در پایان چهاردهمین ماه خدمتش به مرخصی آمد، اما هفت روز از مرخصیش باقی مانده بود که علیرغم اصرارهای ما به کردستان بازگشت و همواره تکرار می کرد که «سربلندی دین و وطن با شهادت ما حاصل می شود» تا این که به گفته اش عمل کرد و هنوز سه روز از رفتنش نگذشته بود که سرافرازانه برگشت و بر دوش مردم مکرّمانه تشییع شده و در زادگاهش در خاک آرمید و به آرزوی دیرینه خویش نائل آمد.
ثبت دیدگاه