خاطره (نماز اول وقت) شهید ابراهیم هادی
ابراهیم از جمله کسانی بود که نماز اول وقت محور همه فعالیتهایش بود. بارها دیده بودم که در سخت ترین شرایط با آرامش خاصی نماز اول وقت را در مسجد به جماعت اقامه میکرد و دیگران را هم به نماز دعوت میکرد. امیرالمؤمنین می فرماید:"هر که به مسجد رفت و آمد کند از موارد زیر بهره گیرد:« برادری که در راه خدا با او رفاقت کند ، علمی تازه ، رحمتی که در انتظارش بوده ، پندی که از هلاکت نجاتش دهد، سخنی که موجب هدایتش شود و ترک گناه» (مواعظ العددیه ص 281) ابراهيم به زيبائي به اين حديث عمل ميكرد. او حتي در دوران قبل از انقلاب، نمازهاي صبح را در مسجد و به جماعت ميخواند. رفتار او ما را به یاد جمله معروف شهید رجائی میانداخت که: « به نماز نگوئید کار دارم ، به کار بگوئید وقت نماز است. » بیشترین و بهترین مثال آن، نمازجماعت در گود زورخانه حاج حسن بود که وقتی ورزش بچهها به اذان میرسید، ورزش را قطع میکرد و نماز جماعت را بر پا مینمود. بارها در مسیر رفتن و يا بازگشتن از جبهه وقتی موقع اذان میشد ، ابراهیم در اولین مکان با توقف خودرو ، اذان میگفت و همه را تشویق به نماز جماعت میکرد. صدای رسای ابراهیم و اذان زیبای او همه را مجذوب خود میکرد. ابراهیم مصداق این کلام نورانی پیامبر اعظم(ص) بود که میفرمایند: خداوند وعده فرموده مؤذن و فردی که وضو میگیرد و داخل مسجد میرود و در نماز جماعت شرکت میکند، بدون حساب به بهشت ببردمستدرک الوسائل ج 6 ص 448 اما برای نماز خواندن به مسجد خاصی مقید نبود و تقریباً به تمام مساجد محل رفت و آمد میکرد و با بچههای بسیاری از مساجد رفیق بود.از همان دوران جوانی که در زورخانه ورزش میکرد یک عبا برای خودش تهیه کرده بود و بیشتر اوقات با عبا نماز میخواند. اواسط سال 61 بود ، یک شب برنامه بسیج تا نیمه شب ادامه یافت و حدود یکی دو ساعت مانده به اذان صبح کار بچهها تمام شد. ابراهیم بچهها را جمع کرد و شروع کرد از خاطرات جبهه تعریف کردن. خاطرات او هم خیلی جالب بود هم خیلی خنده دار. خلاصه بچهها را تا اذان صبح بیدار نگه داشت . بچهها هم بعد از نماز صبح به خانههایشان رفتند. ابراهیم هم رو به مسئول بسیج کرد و گفت: "اگه این جوونها، همون ساعت میرفتن معلوم نبود برای نماز بیدار میشدن یا نه، شما هم یا کار بسیج رو زود تمام کنين یا بچهها رو تا اذان صبح نگهدارين تا نمازشون قضا نشه". ابراهیم هر چند روزها بسیار انسان شوخ و بذله گوئی بود و خیلی عوامانه صحبت میکرد اما شبها قبل از سحر بیدار بود و مشغول نماز شب میشد، بسیار هم تلاش میکرد این کار مخفیانه صورت بگیرد . ابراهیم هر چه به این اواخر نزدیک میشد. بیداری سحرهایش طولانیتر بود. او خوب می دانست که در احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نماز شب معرفی کردهاند. به خواندن دعاهاي كميل وندبه وتوسل مقيد بود. دعاها و زيارتهاي هر روز را بعد از نمازميخواند. هر روز يا زيارت عاشورا يا سلام آخر آن را ميخواند. هميشه هم آيه وجعلنا را زمزمه ميكرد. يكبار گفتم: "داش ابرام اين آيه براي محافظت در مقابل دشمنه، براي چي هر روز ميخوني اينجا كه دشمن نيست."ابراهيم نگاه معني داري به من كرد وگفت: "مگه دشمني بزرگتر از شيطان هم وجود داره!؟" فراموش نميكنم يكبار حرف از نوجوانها واهميت به نماز بود كه ابراهيم گفت: "زماني كه پدرم از دنيا رفت خيلي اعصابم به هم ريخته بود. شب، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابيدم به محض اينكه خوابم بُرد ، در عالم رويا پدرم رو ديدم كه درب خانه رو باز كرد، مستقيم و با عصبانيت به سمت اتاق آمد، در رو باز كرد و براي لحظاتي درست به چهره من خيره شد، همان لحظه از خواب پريدم. از نگاه پدرم حرفاي زيادي رو فهميدم ،هنوز نماز قضا نشده بود كه بلندشدم . وضو گرفتم ونمازم رو خواندم. از دیگر مسائلی که او بسیار اهمیت میداد نمازجمعه بود. هر چند از زمانی که نمازجمعه شکل گرفت ابراهیم درکردستان و يا در جبههها بود . اما هر زمانی که در تهران حضور داشت، برنامه روز جمعه او، شرکت در نمازجمعه بود. يكبار میگفت:"شما نمی دونید نمازجمعه چقدر ثواب و برکات داره. " امام صادق (ع) ميفرمايند:« قدمی نیست که به سوی نمازجمعه برداشته شود ، مگر اینکه خدا آتش را بر او حرام میکند»– نماز در آین حدیث ص 101 حدیث 215
ثبت دیدگاه